اولین مسافرت
به نام خدای بزرگ و مهربون
امروز جمعه 28 فروردین ماه از سال 1394
سلام گل ناز و خوشگلم
امروز قراره به امید خدا اولین سفرت رو بری می خوایم با عزیز جون اینا و البته من و بابا بریم خونه عمو مرتضی یه مسافرت یک روزه . فقط امیدوارم که دختر عزیزم تو راه اذیت نشه .
عزیزه دلم نمی دونم چرا هر چی بیشتر میگذره من و بابا بیشتر عاشقت میشیم انگار رفته رفته عشق و علاقمون شدیدتر میشه امیدوارم لیاقت داشته باشم که مامان یه فرشته پاک و معصوم باشم ..
نمی دونم چرا از وقتی که به دنیا اومدی و خودم مامان شدم مامانم و خیلــــی بیشتر از قبل دوست دارم (قبلا خیلی خیلی دوستش داشتم اما الان خیلی بیشتــــــــــــــــــره)
اینم یه متن خوشگل به افتخار آتاناز جونم
مهربان دختــری دارم که دلش آیینه نور و وجودش برکـــت...
دختری دارم که اول با انسانیتش اشرف مخلوقات و بعد برتر از مرد خواهد بود ...
دختری دارم که به جای ... تنها داشتن صفت های مردانه و عمل نکردن به آنها حداقل نامرد بودن را یاد نخواهد گرفت ...
دختری دارم که به زانو درخواهد آورد مردی را و خود فقط یک بار برای بستن بند کفش های پسرش زانو خواهد زد ...
من دختری دارم که معنای تمام احساسات است.
بالاتر از این چه؟
دخترک زیبایم...تو نهایت وجود من می شوی تصور زیباییت چیز دوری نیست زیرا سیرت تو همگان را دگرگون خواهد کرد...
تو دنیایی برایم خواهی ساخت که برای تشکر از خدایم زانو خواهم زد...