روز دلتنگی
به نام خدای بزرگ و مهربون
روز شنبه 28 فروردین ماه از سال 1395 است.
سلام آتانازم دختر گل من عزیزم
اگه یه مدته برات نمینویسم فقط بدون مامانی غمگینه خیلی غمگین دروغ چرا حوصله نوشتن ندارم
دیشب باز مامان دلش از حرفای یه نفر گرفته بود و میخواس که گریه کنه ولی وقتی چشای ناز تو رو میبینم دلم نمیاد که تورو هم ناراحت کنم
تو بزرگ شدی خانم شدی نفس من توی زندگیم هستی دلیل بودنم
فقط به عشق شنیدن خنده های تو هر روز از خواب بیدار میشم
پس دلم نمیاد برات از حال خودم بگم که تو هم ناراحت بشی . شاید وقتی که بزرگ شدی و اینا رو خوندی اگه ازم پرسیدی برات بگم ولی الان نه . تو به دنیای بچه گانت برس
یادته وقتی کوچولو بودی و هنوز توی شکمم بودی بهت میگفتم این زندگی قشنگه تو بیا، هنوزم میگم قشنگه تو زندگی کن.... هیچوقت نمیذارم غصه بخوری خوشیهات همیشه برا خودت درد دلهات برای من .
من جای تو غصه میخورم تو فقط بخند که زندگی بهت بخنده . همه چیز آرومه دختر کوچولوی من... فرشته ی نازنین من
چقدر ساده کنار تو مانده بودم و بعد
دروغ های تو را راست می شنیدم و بعد
چقدر ساده مرا خوار کردی و کشتی
و من برای تو یک خواب ساده دیدم و بعد
تو هی بهانه گرفتی و من چه غافل از جریان
که توی چشم تو عشقی ندیده بودم و بعد
تو هی بهانه و من التماس و در به دری
و من که واله و دیوانه ی تو بودم و بعد
هزار بسته از آن قرص های بی خبری
به قصد خودکشی - آن گاه ناله کردم و بعد ...