، تا این لحظه: 50 سال و 11 ماه و 3 روز سن داره

خاطرات شیرین آتاناز من

اولین عروسی

1393/12/1 16:12
نویسنده : مامان نسرین
86 بازدید
اشتراک گذاری

به نام خدای بزرگ و مهربون

niniweblog.com

 شنبه 11 مردادماه از سال 1393

سلام عزیزکم niniweblog.com

هر روز که میگذره بیشتر باور میکنم که تو دلمی و هر روز خوشحال تر میشم.

امروز اولین عروسی بود که با هم میرفتیم جشن عقد دختر عمم بود که واسه ساعت 5 عصر دعوت بودیم با اینکه حالم خیلی خوش نبود ولی نمیتونستم از عروسی هم بگذرم بالاخره رفتیم و خیلیم خوش گذشت و تو هم که تو دلمی حتما بهت خوش گذشته کلی هم رقصیدیم .

niniweblog.com

امروز تو هفته نهم حاملگی بودم 2 روزه که 8 هفتگی و تموم کردیم و رفتیم تو 9 هفتگی .

تو این هفته ساختار فیزیکی بدنت شکل گرفته وزنت حدود 5 تا 10 گرم است. در لثه هات جای 20 دندان به وجود می آد.

 قلب کوچکت تند تر از قلب من می تپه یعنی تقریبا حدود 110 تا 160 بار در دقیقه میزنه.پلکات هنوز باز نشده و جنسیتتم هنوز مشخص نیس و نمیدونیم چه فرشته ی کوچولویی تو راهه ولی همین که تو وجودمی خیلی خوشحالیم و خیلی میخوامت.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)