سالگرد وجودت تو زندگی ما
به نام خدای بزرگ و مهربون
روز دوشنبه 15 تیر ماه از سال 1394
سلام بهتــــــــــــــــــــــــــــــرینم
امروز سالگرد روزیه که من فهمیدم یه فرشته کوچولو تو دلم هست
یه سالی که از من یه نسرین دیگه ساخت و طعم شیرین مادر شدن و به من چشوند..
این یه سالی که حاصل عشق چند سالمون رو در آغوش گرفتیم و شیرینی داشتن آتاناز رو تو تک تک لحظاتش حس کردیم..
سالی که خاطرات نه ماه وجودش توی دلم و 4 ماه و 10روز حضورش تو زندگیمون تا ابد تو ذهنمون حک شد..
یکی یدونه ی ما هم یه سری از اولین هاش رو تو این چند ماه تجربه کرد ...
امروز تصمیم گرفتم به بهانه سالگردش اولین های زندگیش رو که از اولین روزهای بعد از تولدش ثبت کردیم , براش به یادگار بذارم :
- اولین باری که مامانو دیدی, بغلت کردم و بوسیدمت توی بخش بستری بیمارستان تبریز
- اولین نگاه به دوربین "سه ساعت بعد از تولدت" خاله آیلار ازت گرفت : 5-12-93
- اولین بار که صدای اذان رو شنیدی "عمه زهرای بابایی تو گوشت اذان گفت " : 15-12-93
- اولین حموم یه روز بعد از تولدت "با کمک عزیز جون و خاله جون " 6-12-93
- اولین لبخند " ارادی " توسط نازنین زهرا : روز جمعه : 8-12-93
- اولین بار که سرتو تکون دادی و بالا رو نگاه کردی : 50 روزگی
- اولین مسافرت "خونه عمو مرتضی " 28-1-94
- اولین بار که رو شکم خوابیدی و سرتو کامل بالا آوردی : پایان سه ماهگی
- اولین غلت زدن "چهار ماهگی" 23-3-94
- اولین سرماخوردگی 23 روزگی 27-12-93
- سوراخ کردن گوش 23 روزه گی 27-12-93
-اولین عروسی 9-2-94
-اولین پارک رفتنت 31-2-94