واکسن یک سالگـــــی
به نام خدای بزرگ و مهربون
امروز دوشنبه 17 اسفند ماه از سال 1394 است.
سلام فرشته قشنگ مامان
همیشه از تجربه های وحشتناک یه مادر واکسنای ماه به ماه و گریه های کوچولوشه..
که هیچ جوره نمیشه ازش فرار کرد ...
وقتی واسه چکاپ و کنترل قد و وزن و واکسن یک سالگى آتانازم رفتیم "البته با کلى استرس!" یه عالمه نی نی اونجا بودن و ما هم منتظر شدیم تا واکسن اونا تموم بشه !
واکسن یک سالگی بر خلاف اون چیزی که فکر میکردم خیلی خوب بود
نه از درد خبری بود , نه تب و قطره ی استامینوفن ... چیزی که دادن و ندادنش به آتاناز چوچولوی من فرقی هم نداره,
آخه اصلا نمیخوره! ولی خدارو شکر این سری به خیر گذشت .
البته موقع واکسن زدن انگار نه انگار خیلی دخمل خوبی بودی عزیز دلم,
حسابی خانومیت رو به ما نشون دادی, نه گریه ای نه ...
قربونت برم که اینقده خانومی و قوی هستی ..
دوست دارم مامان جون ...
ایشاا.. همیشه تنت سالم و لبات خندون باشه جیگر مامان