سیسمونی دختر گلم
به نام خدای بزرگ و مهربون
چهارشنبه 15 بهمن ماه از سال 1393
سلام دلبند مامان. خوبی عزیزم؟
دیگه چیزی به اومدنت نمونده... ما همه بی صبرانه مشتاق دیدنت هستیم و با کلی شور و اشتیاق اتاقتو چیدیم... دست مادر جون و پدر جون درد نکنه که کلی زحمت سیسمونی رو کشیدن.
عزیز دلم کیک پوشکیت رو هم با دنیا دنیا عشق مامان برات درست کرده... الهی سالم بیای بغلمون و از اتاقت خوشت بیاد...
راستی این روزای آخری خیلی درگیر انتخاب یه اسم خوب برای توایم . اسمی که به دل بشینه .قشنگ باشه . یه برگه پر از اسمای قشنگ نوشتمو همش برای باباجون میخونم. ولی اینو میدونم تو اینقدر زیبایی که با زیباییهات به اسمتم زیبایی میبخشی .بابایی امروز از استانبول برگشت واسه خرید عید رفته بود منم با یه عالمه هیجان رفتم استقبالش آخه مامان و دختر دلمون واسه باباییش خیلییییی تنگ شده بود .
اینم یه سری از سیسمونی های دختر گلمون
اینم یه سری از سوغاتی های بابا حسام که واسه دختر گلمون خریده بود .